روزی حضرت موسی به خداوند متعال عرض کرد : دلم می خواهد یکی از بندگان خوبت را ببینم . خطاب آمد : در صحرا برو آنجا مردی در حال کشاورزی است . او از خوبان درگاه ماست . حضرت آمد و مردی را در حا بیل زدن و کار کردن دید تعجب کرد که او چگونه به درجه ای رسیده که خداوند میفرماید :از خوبان ماست . او این سوال را از جبریئل پرسید و او عرض کرد : الآن خداوند بلایی بر او نازل می کند مشاهده کن و ببین او چکار میکند . سپس بلایی نازل شد که آن مرد در یک لحزه هردو چشمش را ازدست داد .
او فوراَُ نشست بیلش را هم جلیه رویش هم قرار داد و گفت معلای من ؟ تا تو مرا بینا میپسندیدی من کوریرا بیش از بینایی دوست دارم .
اشک در دیدگان حضرت موسی حلقه زد روی آن مرد کرد و فرمود ای مرد من پیامبر خدا و مستجاب الدعوه هستم میخواهی دعاکنم تا خداون دباره چشمانت را بینا کند ؟
مرد پاسخ داد :نه .
حضرت فرمود : چرا ؟
گفت :هرچه پروردگارم برای من اختیار کرده بیشتر دوست دارم تا آنچرا که خود میپستدم .
بازی جالبی است البته با باگ هاش چونکه خیلی خنده دارن ! و دوست دارم بازیش کنم ولی به خاطر باگ هاش :/
و یکی دیگه از دلایل دیگه ایکه دوست دارم بازیش کنم این است که کیفیت خیلی بالایی داره ولی من یه چیزی رو متوجه نمیشم، در این بازی باید خودت کاراکترت را بسازی و شکل و لباس و مو و . اش را درست کنی ولی در طول بازی اصلا نمیتوانیم کاراکتر را ببینیم :/ چون اول شخصه !
مگه اینکه وایسی جلوی آینه
یه معرفی اگه بخوام بکنم میگم که :
یه بازی بوده که 8 سال قبل شروع کردن به ساختنش و سازندگانش هر سال میگفتند سال بعدش میاد و همش تبلیغ میکردند که همه چیزو دگرگون میکنه :/ ولی بعد از هشت سال تبلیغ آمد.
شرکتش به سهام دارا دروغ گفت که آمادست و مشکلی نداره ولی بازی مشکلاتش زیاد بود و الانم مشغول پرونده شکایات و تعمیراته
من یک ویدیو درباره باگ های سایبر پانک گذاشتم امیدوارم خوشتون بیاد و بخندید .
امروز صبح مثل همیشه از خاب که بیدار شدم مثل روز های دیگر اول رفتم صورتم را شستم و نشستم پای رایانه .
بازی نکردم نمیدانم چرا بازی نکردم ؟
ولی مثله اینکه آدم شده بود که همیشه بعد از کلاس درس بازی کنم . ولی بجای بازی کردن رفتم کارتون دیدم فکر کنم همه ی شما مخاطبین عزیز میدانید . بعد کار های دیگری انجام دادم و کلاس شروع شد .
بعداز کلاس هم رفتم بازی اساسینس کرید 3 بازی کنم موقع بازی استرس داشتم چون به یک جارسیدم همان یک جارا قبلا بازی کردم و بازی جولو نمیرفت یعنی این که یک زا باید از کشتی به یک کشتی خراب با توپ شلیک کنم .
و یک دایره ی قرمز هم جلیش بود و وقتی به آن شلیک کردم دایره ی قرمز نرفت و زیاد هم شلیک کردم باز هم نرفت .
و بازی را از اول کردم و الان هم استرس دارم چون میترسم دوباره همان اتفاق بیفتد و اقفاق اوفتاد من اونوقت آنقدر عصبانی شدم که نگو دلم میخاست رایانه و سازنده یه بازی را از روی زمین محو کنم یعنی دلم میخاست دنیارا نابود کنم.
و بعد به برادر بزرگم گفتم درستش کند و بازی را امتحان کرد و وقتی او بازی را انجام داد ردش کرد یعنی که من یکجارا اشتباه رفتم و زایه شدم
درباره این سایت